لبیک یاحسین ع....
اینبارهم عاشقانه هایم را باید به تو بگویم...
تو که سرا سر عشقی...
وباز حضرت عشق طلبید...
مشتاقانه حلالیت میطلبم...
بعدازنه ماه باز میروم...
خداکند...
خداکند این رفت برگشتی نداشته باشد...
عروج باعشق چه زیباست...
اهل دانشگاهم
قبله ام استاد است
جانمازم نمره...!
خوب میفهمم سهم آینده من بیکاریست
من نمیدانم که چرا میگویند مرد تاجر خوب است و مهندس بیکار
و چرا در وسط سفره ما مدرک نیست.!
"جور دیگر باید دید چشمها را باید شست"
باید از آدم دانا ترسید!
باید از قیمت دانش نالید!
و به آنها فهماند که من اینجا فهمم را فهمیدم
من به گور پدر علم و هنر خندیدم!
کار ما نیست شناسایی مرد ییلی
کار ما نیست جواب غلطی تحمیلی
کار ما شاید اینست که مدرک در دست
فرم بیگاری هر شرکت بی پیکر را پر کنیم.
واما...
دوران دانشجویی: سالهای بدبختی
لیست نمرات دانشجویی: دیدنیها
پاسخ مسئولین : شاید وقتی دیگر
واحد گرفتن : جدال بر سر هیچ
استاد راهنما :مرد نامرئی
درخواست دانشجویان : بگذار زندگی کنم
برخورد استادان : زن بابا
شب امتحان : امشب اشکی میریزم
دانشجوی معترض : پسر شجاع
تصحیح ورقه امتحان : انتقام
آرزوی دانشجویان : زلزله بزرگ
ایستادم به روی پنجه ی پا...اما حیف
دستش از روی سرم رد شدو برمادر خورد...
شهادت مظلومانه اش تسلیت....