خدایا..!
کمک کن تا درهایی را که به سویمان می گشایی، ندانسته نبندیم
و کمک کن تا درهایی را که به رویمان می بندی، به اصرار نگشاییم.
تموم زندگیم رو به پاش ریختم برای داشتنش همه کار کردم به هر آب و آتیشی زدم از همه چیزم گذشتم برای اینکه داشته باشمش پل های پشت سرم رو خراب کردم باخودم می گفتم اونم داره از همه چیزش می گذره اونم به خاطر من خیلی سختی دیده به خاطر من از همه چیزش گذشته و با همین فکر ها تموم مشکلاتم رو راحت حل می کردم و با همه چیز کنار می اومدم حالا که روزها از اون موضوع می گذره دارم فکر می کنم واقعا اون از چیش برای من گذشت نه به خاطر من پل ها شو خراب کرد نه خودشو به آب و آتیش زد هر کاری کرد به خاطر خودش بود نه من ، فقط این وسط من همه چیزم رو از دست دادم عمرم رو ، جوونیمو ،پاکیمو،غرورمو،سلامتیمو، موقعیت های مناسبمو ولی یه تجربه خیلی خوبی که بدست آوردم این بود که به هر کسی دل نبندم و به هیچ کس اعتماد نکنم و ...منی که پسراروآدم حساب نمیکردم.خداعاقبت هممونوختم به خیرکنه من بعداز20سال عاشق شدم هنوزم باورم نمیشه که من عاشق شدم!!!منی که به پسرا نگاه نمیکردم واقعآ موندم این علامتهاداره سرمومنفجر میکنه!!!!!!!!!!!!؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
و من امروز فهمیدم دنیا سه روز است :
دیروز که گذشت
امروز که در آنیم
فردا که شا ید نیاید و من شایدفردا نباشم...
برام دعاکنید ملتمس دعای همتون
برای ماندنش به خدا التماس کردم از خدا خواستم از حمایت ما رو بر نگرداند که من بی او هیچم نیمه شب ها برایش دعا کردم اه کشیدم ولی او رفت و خدا گریه هایم را نشنید و ندید و دعا هایم را نشنید و مورد اجابت قرار ندادو او را برد و ان زمان بود که من از همه و هر چه داشتم بریدم و های های گریستم و او رفت و من فقط ناظر رفتن او بودم رفتنی که هیچ امیدی به بازگشت ان ندارم ونخواهم داشت و امروز من او را برای همیشه از دست داده ام او رفت گر چه برایم همیشه ماندگار است گرچه اگه بودالان توبیمارستان نبودم و....!!!خداروشکرقسمت این بود
خداوندا !
مگر نهاینکه من نیز چون تو تنهایم
پس مرا دریاب
و به سوی خویش بازگردان ،
دستان مهربانت را بگشا
که سخت نیازمند آرامش آغوشت هستم ...خداجون امروز16روز ازاون واقعه ی تلخ میگذره
دلم گرفته خیلی الان دقیقآششمین روزیه که بیمارستانم
خداجونم بخاطرگناهی که مرتکب شدم ببخشم طاقت عذابتوندارم
ببخشم میدونی خودمم راضی نبودم وناخواسته بود