پیش از تولد پا به راه افتاده بودم
رفتنم گرچه از یاد همه ی پاها رفته است
اماهمچنان می روم ....
شاید رسیدنی باشد
شاید پیش از طلوع مرگ به چشمه ی حیات دست یافتم....
شاید ...
عشق را
سر بریده می بردند
بزم تقدیر خیزرانی بود .... ( ؟ )
دموکراسی این نیست
که مرد نظرش را درباره ی سیاست بگوید
و کسی هم به او اعتراض نکند
دموکراسی این است که
زن نظرش را درباره ی عشق بگوید
و کسی هم او را نکشد
بازی را باخته ام
ولی تو به جای من گریه می کنی!...
تو که میگویند برده ای!....
محسن برای مادر خود آبرو خرید
اول شهید فاطمه فرزند آخر است...
شهاب