درود
امروز خیلی بهم سخت گذشت...
بخاطر کارایی که داشتم مجبور شدم دو سه ساعتی بیرون از خونه باشم...
وای چقدر تشنه شده بودم...
به هر آب سرد کنی هم میرسیدم دستم رو میگرفتم زیرآب...
یادم میومد ازکربلا...
اشک تو چشام جمع میشد...
چی کشیدید یا اباعبدالله؟
چقدر سخته آب رو ببینی ولی نتونی بخوری...
چقدر سخته که از تشنگی رو به موت باشی و آب روبه روت باشه ولی خوردنش برات حرام باشه...
خداااااااااااااانجاتمون بده...
میترسم ازتشنگی روز قیامت...
خدایا کمکمون کن تا اون بشیم که تو میخواهی...