حال من گوشه نشین، با گوشه ی چشمی ببین...
"علی انسانی"
یادم نمیرود که تو بودی و دل گویی های تمام روز های خستگی ام...
اما نمی شود... دیگر نمی شود سگوت نگاری نگاهم را با تو قسمت کنم...
حتی آنقدر حجم سنگینی دارد این بیقراری هایم این روزها که فکر می کنم که...
رها کنم... بگذار این را دیگر نگویم...
در دلم بماند بین من و تو ...
کجایی؟
نمیخواستم بنویسم برایت...
ولی بدان همیشه بیادتم...
بیاد تو...
که تمام زندگی من هستی...
هیچ وقت فراموش نمیشی...
هیچوقت...
برایم دعاکن...
دعاکن...