چشمان خیس علقمه امواج رود بود
آن روز رود شاهد کشف و شهود بود
شکر خدا که راه تماشا گرفت خون
آخر هنوز صورت مادر کبود بود
این قصه آب می خورد از چشم شور ماه
نسبت به ماه طایفه از بس حسود بود......