به جهاد دعوت شدند وسراسیمه به سوی آن شتافتند.شمشیر ها را از غلاف بیرون کشیده،اطراف زمین
را دسته دسته وصف به صف فرا گرفتند؛تااینکه برخی شهید گشتندوبعضی به سلامت ماندند.ازبقای زنده
ها شاد نمیشدندواز مرگ شهیدان،تسلیت نمیخواستند.چشمانشان از گریه سفید شد وشکمشان از
روزه لاغر؛لبشان از دعا خشکیده ورنگشان از بیداری زرد گشته وآثار خشوع در چهره هایشان هویدا بود..."
"خطبه 120 نهچ البلاغه"
.پروردگارا!توبما عنایت کردی وپاسداری از این انقلاب مقدس را به گرده ما نهادی،
فرصت ده که تا آخرین قطره خون خود از این انقلاب پاسداری کنم.
" دکتر مصطفی چمران"
.
.
.
.
ترس داره که بفهمی میشد نقشی برای تشکیل ارمان شهر مهدی فاطمه داشته باشی اما نداری.
خیلی ترس داره که بفهمی میشد خودتو بایک عکس العمل بجا، برا مهدی زهرا عزیز کنی ونکردی..
خیلی ترس داره که بفهمی میتونستی سر بزنگاه به نایبش لبیک بگی ونگفتی و..
شرمندگی خیلی ترس داره اگه بفهمی..
اصلا سر همین فهم خیلی ترس هست..ترس از نفهمیدن..
آقا!!غمتو نبینم...