نباید میگفتم یا شعری از آن می نوشتم از آن 5 حرف و سه نقطه . . .
از همونی که هرگز فکری در موردش نمی کردم از آن چیزی حالا گریبانگیرم
کرده . . .یکباره با شنیدنش شوری در دلم افتاد . . .حالا باید کم کم عادت کنم
به این وضع ، به این حسرت و به این افسوس . . .
و باید قبول کنم که این چنین شده . . .
حرفهایم را نمی فهمی ، چون برای خودم نوشتم . . .برای خودم ، که به یاد بیارم
چرا این طوری شد . . .
پی نوشت :
1. بــعضی زخمها رو باید درمان کنی تا بتونی به راهت ادامه بدی . . .
بــعضی زخمها ، باید باقی بمونه تا هیچوقت راهت رو گم نکنی.!!!
2. من و خداوند هر روز صبح فراموش میکنیم. . .
" او " خطاهایم را / "من" عطاهایش را
3. دلپذیراست
اینکه گناهانمان پیدا نیستند
وگرنه مجبور بودیم
هر روز خودمان را پاک بشوییم
شاید هم مىبایست زیر باران زندگى مىکردیم
و باز دلپذیرو نیکوست اینکه دروغهایمان
شکلمان را دگرگون نمىکنند
چون در اینصورت حتى یک لحظه همدیگر را به یاد نمىآوردیم
خداى رحیم! تو را به خاطر این همه مهربانىات سپاس . . . (فدریکو گارسیا لورکا)