من راه را دومرتبه گم کردم، این راه، راهِ چندم آدم هاست؟
حس می کنم به قافله نزدیکم، « این ایستگاهِ چندم آدم هاست»
من از دیار گم شدهای هستم، از سالنامه های پر از دیروز
چیزی به نام فصل نمی دانم، این ماه، ماهِ چندم آدم هاست؟
ای طفل های بی سر و بی فرجام! ای کودکان زخمی خون آلود!
آیا شما ز مــرگ نپرســــــیدید؟ زادن گناهِ چندم آدم هاست؟
موج طواف های پر از تزویر، رنگ قنوت های پر از باروت
بیت الحرام و کعبه چه متروکند! خون، قبلهگاهِ چندم آدم هاست؟
هر روز، دارِ تازهی میدان ها، هر روز جوخههای پر از آتش
در این سیاه چالهی بیفانوس، ذلت، پناهِ چندم آدم هاست؟
این رانده از بهشت چه میخواهد؟ گندم، گواه محکم عصیان نیست؟!
بشمار! ای فرشتهی سردرگم! این اشتباهِ چندم آدمهاست؟
از: رضا عزیزی