بدرود رفیقان...
دوباره قصه ی رفتن است،
مگر نمی دانید هدهد چه گفت؟
"رفتن زیباتر است، ماندن شکوهی ندارد".
اگر بمانم، این بال های بسته، کی طعم پرواز خواهند چشید؟
باید رفت
آتش گرفته، شعله ور، پرپر!
سیمرغ، مرغان پرپر دوست دارد
می روم.
هرجا که رسیدم،
پری به یادگار خواهم گذاشت.
بدرود رفیقان
قرارمان در حوالی قاف؛
پشت آشیانه سیمرغ
آنجا که جز بال و پر سوخته، نشانی ندارد.
حلال کنید.