به مناسبت فاطمیه (س)...
آن شب که دفن کرد علی بی صدا تو را
خون گریه کرد چشم خدا در عزا تو را
در گوش چاه، گوهر نجوا نمیشکست
ای آشیان درد! علی داشت تا تو را
ای مادر پدر! غمش از دست برده بود
همراه خود نداشت اگر مصطفی تو را
زین درد سوختیم که ای زهره منیر
کتمان کند به خلوت شب مرتضا تو را
ناموس دردهای علی بودی و چو اشک
پیدا نخواست غیرت شیر خدا تو را
دفن شبانه تو که با خواهش تو بود
فریاد روشنی است ز چندین جفا تو را
تا کفر غاصبان خلافت، علم شود
راهی نبود بهتر از این ، مرحبا تو را
یک عمر در گلوی تو بغض، استخوان شکست
در سایه داشت گرچه علی چون هما را
دزدید نالههای تو را اشک سرخروی
از بس که سرمه ریخت به شیون ، حیا تو را
ای مهربان! کنیزک غم تا تو را شناخت
دامن رها نکرد به رسم وفا تو را
خم کرد ای یگانه سپیدار باغ وحی
این هیجده بهار پر از ماجرا تو را
تحریف دین، فراق پدر، غربت علی
انداخت این سه درد مجسم زپا تو را
نامت نهاد فاطمه کان فاطر غیور
میخواست از تمامی عالم جدا تو را
در شط اشک، روح تو هر چند غوطه خورد
رفع عطش نکرد فرات دعا تو را
دادند در بهای فدک آخر ای دریغ
گلخانهای به گستره کربلا تو را
گلخانهی مزار تو را عاشقی نیافت
ای جان عاشقان حسینی فدا تو را
پهلوشکستهای و علی با فرشتگان
با گریه میبرند به دارالشفا تو را
دارالشفای درد جهان خانه علی است
زین خانه میبرند ندانم کجا تو را
غافل مشو فرید از این مژده زلال
کاین حال هدیهای است زخیرالنسا تو را
فرید
خسته از این کابوس...
و خدا آسمان را...
و زمین را آفرید
و شب را...
و روز را آفرید
و ستاره ها را به شب...
و خورشید را به روز
و درخت را به پرنده...
و پرنده را به آسمان بخشید
و تنهاییش را به من...
و تنهایی خدا بزرگ بود...
و من کوچک بودم
خدا تو را آفرید...
تا تنهایی ام را با تو قسمت کنم
و اینک خداست...
و تنها خداست
و خدا همچنان تنهای تنهاست....
روز رهایی نیست ؟!!!
گفتی که :
تو هم سرشت شمسی
همزاد آفتاب بلند ...
اینک ببین که سالیان سال
هم سرنوشت کرکسم
همزاد تیرگی
....
آیا هنوز
این کرکسان پیر تو را
وقت سقوط نیست ؟ !!
تولدت مبارک
کاش بودی هانیه...