محرم تموم شد...
ولی...
فردا غمی...
فاجعه ای...
دردناک تر از عاشورا...
درانتظار زینب س است...
فدای صبوری ات بانو...
ورود به شام دردناک تر از عاشوراست...
برای سجادع...
برای زینب س...
برای رقیه س...
برای ...
کل الیوم عاشورا...
وکل الارض کربلا...
ایجا همیشه کربلاست...
چه محرم آغاز شده باشد...
چه پایان...
اینجا خانه ی حرفهای آسمانی...
اینجا همیشه سیاهپوش است...
از غمت...
از دوری ات...
دعایم کن...
.
.
.
پ.ن:
ساکت که میمانی میگذارند به حساب جواب نداشتنت
نمیدانند داری جان میکنی تا حرمت ها را نگه داری...
پ.ن2:
آرام باش...
زندگی کن؛آرامش تو مرا نیز آرام میکند...
تو همیشه همین را میخواستی...
بی تو طوفان زده دشت جنونم
صید افتاده بخونم
تو چسان می گذری غافل از اندوه درونم ؟
بی من از کوچه گذر کردی و رفتی
بی من از شهر سفر کردی و رفتی
قطره ای اشک درخشید به چشمان سیاهم
تا خم کوچه بدنبال تو لغزید نگاهم
تو ندیدی
نگهت هیچ نیفتاد به راهی که گذشتی
چون در خانه ببستم ،
دگر از پای نشستم ،
گوئیا زلزله آمد ،
گوئیا خانه فرو ریخت سر من
بی تو من در همه شهر غریبم
بی تو کس نشنود از این دل بشکسته صدائی
برنخیزد دگر از مرغک پر بسته نوائی
تو همه بود و نبودی ، تو همه شعر و سرودی
چه گریزی ز بر من ؟
که ز کویت نگریزم
گر بمیرم ز غم دل ،
به تو هرگز نستیزم
من و یک لحظه جدائی ؟
نتوانم ، نتوانم
بی تو من زنده نمانم .....
هموطنان مسیحی و زن عموی عزیز سال نوی شما مبارک...
درپناه خدا وحضرت مسیح باشید
چه سخت است هنگام وداع باچشمانی که درحال
.... عبوراست
آنگاه که درمیابی تیکه ای ازوجودت راباخودمیبرد....
هانیه ی عزیزم ........
هنوزباورندارم رفتنت را...
7 آذر ماه زود بود رفتنت هانیه...
فاتحه ای برای شادی روحش