آرزویم :
همان کــــــودکـــــــی اسـت
که هر روز دفتر نقاشی اش را باز می کند
و احساسشو از زنــــدگــــــی می کشد
روزهای خوشی اش ابرهای صـــــاف
و تلخی هایش بـــــارش بـــــاران بر دفترش
امروز که دلم با توصافه
تو دلگیری
از کی ...
از چی ...
دلت گرفته ...
امروز وسعت اندوهت ترکید.
باریدی همچون ابر بهاری...
استاد عزیزم روحت شاد...
امروز استاد چمانی عزیزمون ما رو تنها گذاشت و رفت...
آسمان هم در غم از دست دادنت گریست استاد...
فاتحه یادتون نره
1. باز باران بارید، خیس شد خاطره ها ... مرحبا بر دل ابری هوا!
هر کجا هستی باش ، آسمانت آبی و تمام دلت از غصه دنیا خالی...
2. بالاخره بغضت ترکید ... چه زیبا بود لحظه ی گریستنت...
3.قدم زدن زیر بارش برف اونم توی ساعت خلوتی دانشگاه برام مثل همیشه جذاب بود.ولی...اینبار اشکهایم هم...
و به انگشت نخی خواهیم بست...
تا فراموش نگردد فردا...
زندگی شیرین است..
زندگی باید کرد...
وبدانیم که شبی خواهیم رفت...
و شبی هست که نباشد پس از آن
فردایی ...
پی نوشت:
1.زندگی گریه ی مختصریست… مثل یک فنجان چای… و کنارش عشق است…
مثل یک حبه قند… زندگی را با عشق نوش جان باید کرد…
2.زندگی یعنی بازی سه ، دو ، یک ؟ سوت داور............ بازی شروع شد!!! دویدی ،
دست و پا زدی ، غرق شدی ، دل شکستی ، عاشق شدی ، بی رحم شدی ، مهربان شدی؟
بچه بودی ، بزرگ شدی ، پیر شدی سوت داورــــــ0؟ــــــــــ بازی تمام شد... زندگی را باختی.
3.سرنوشت تو متنی است که اگر ندانی دست های نویسندگان، اگر بدانی ، خود می توانی نوشت
(دکتر علی شریعتی)
4.کاش دکتر شریعتی هنوز زنده می بود تا ما روش زندگی کردن را از او می آموختیم.
یادتان هست نوشتم که دعا می خواندم
داشتم کنج حرم جامعه را می خواندم
از کلامت چه بگویم که چه با جانم کرد
محکمات کلمات تو مسلمانم کرد
کلماتی که همه بال و پر پرواز است
مثل آن پنجره که رو به تماشا باز است
کلماتی که پر از رایحهً غار حراست
خط به خط جامعه آیینهً قرآن خداست
عقل از درک تو لبریز تحیر شده است
لب به لب کاسهً ظرفیت من پر شده است
همهً عمر دمادم نسرودیم از تو
قدر درکِ خودمان هم نسرودیم از تو
من که از طبع خودم شکوه مکرر دارم
عرق شرم به پیشانی دفتر دارم
شعرهایم همه پژمرد و نگفتم از تو
فصلی از عمر ورق خورد و نگفتم از تو
دل ما کی به تو ایمان فراوان دارد
شیرِ در پرده به چشمان تو ایمان دارد
بیم آن است که ما یک شبه مرداب شویم
رفته رفته نکند جعفر کذاب شویم
تا تو را گم نکنم بین کویر ای باران
دست خالیِ مرا نیز بگیر ای باران
من زمین گیرم و وصف تو مرا ممکن نیست
کلماتم کلماتی ست حقیر ای باران
یاد کرد از دل ما رحمت تو زود به زود
یاد کردیم تو را دیر به دیر ای باران
نام تو در دل ما بود و هدایت نشدیم
مهربانی کن و نادیده بگیر ای باران
ما نمردیم که توهین به تو و نام تو شد
ما که از نسل غدیریم ، غدیر ای باران
پسر حضرت دریا ! دل مارا دریاب
ما یتیمیم و اسیریم و فقیر ای باران
سامرا قسمت چشمان عطش خیزم کن
تا تماشا کنمت یک دل سیر ای باران
بگذارید کمی از غمتان بنویسم
دو سه خط روضه از این درد نهان بنویسم
گریه بر داغ شما عین ثواب است ثواب
بار دیگر پسر فاطمه و بزم شراب....
استاد سید حمیدرضا برقعی
سلام دوستای گلم...
مشهد30اردی بهشت ماه...هتل ثامن.
انشاالله شب میریم حرم ...
دیشب بارون شدیدی بارید.
امروز هم بارون اومد...چقدر خوبه وقتی بیرون از هتل هستم بارون میباره...هیچکس دیگه اشکامو نمیبینه
خداجون خیلی دوستت دارم...
امیدوارم هیچکدوم از شما دوستان خوبم غمی نداشته باشه...
خدایا به حق امام رضا علیه السلام حاجات همه رو بده....
نایب الزیاره همتون هستم.
محتاج دعای خیرتون هم هستم.