چه ساده اند
آنها که فکر می کنند
من عکس تو را به دیوار اطاقم آویزان کرده ام
آنها نمی دانند
من دیوار های اطاقم را
به عکس تو آویخته ام....
"؟"
پ ن1:
هور العظیم عجیبی بود دنیایم را در هم پیچید و گره زد به آن بند های کفن شهید گمنام...
شهید گمنام عجیبی بود...دنیایم را زمین زد و از نو ساخت
دنیای عجیبی است...
پ ن 2:
ذرات چشم حاج همت...هوای "هور" را اهورایی کرده بود...چه قدر خاطر خواه آن هوای اهورایی شدم...یک بطری از آن هوا را زندانی کردم که هروقت دنیا خیلی قلقلکم داد بویش کنم
پ ن 3:
همه دنبال جزیره مجنون می گشتند...فهمیدم خاطر خواه زیاد دارد....باید سکوت کنم
پ ن 4:
من با این اخلاص که ندارم، مشکل دارم....
ببخش خب...
تمام زندگی ام غلط بود
غلط کردم
تو درستم کن....
پ ن 5:
این ایستگاه هم
مثل من بغض دارد
و قلبش تند تند می زند....
شاید یاد تو...
دل مسافر مثل نمازش می شود...شکسته...
یا بقی? الله...ادرکنی...ادرکنی..ادرکنی
یا بقی? الله...اغثنی...اغثنی..اغثنی
شمشیری که بر گلوی تو آمد...
هرچیز و همه چیز را در کائنات...
به دوپاره کرد:
هرچه در سوی تو، حسینی شد ...
ودیگر سو،یزیدی...
اینک ماییم و سنگ ها ...
ماییم و آب ها ...
درختان ، کوهساران، جویباران، بیشه زاران
که برخی یزیدی
وگر نه حسینی اند...
خونی که از گلوی تو تراوید...
همه چیز و هرچیز را در کائنات
دوپاره کرد...
در رنگ!
اینک هرچیز یا سرخ است
یا حسینی نیست...
سلام...
امشب...
خونه....
ساعت 54دقیقه بامداد...
روزشنبه28آبان...
99 امین روز بدون تو شروع شد...
این روزانبودنت خیلی اذیتم میکنه...
کاش همینقدر که الان هستی؛اونموقع بودی!!!
میدونم...
بازم مبهم حرف زدم...
ولی مطمئنم منظورمومیفهمی...
خوب میفهمی...
کاش بودی...
محرم داره میاد...
یادش بخیرپارسال محرم...
حتی یادآوری اونروزاهم برام شده کابوس...
همیشه ازبی تو بودن میترسیدم...
همیشه...
خوشبحالت که میتونی انقد بی تفاوت باشی به این موضوع...
کاش ثانیه ای ...
اشکالی نیست...
امیدوارم عزاداری های امسالت روخداقبول کنه...
پارسال که نفهمیدیم...
محرم وصفرچجوری گذشت...
عزیز...
برامنم دعاکن...
البته اگه هنوز جایی داشتم...
برات آرزوهای خوب میکنم...
شما نزدیکتری به ملکوت...
براماهم دعاکن...
راستی عیدت مبارک...
دلم برات تنگ شده...
التماس دعا..................
تو خود ای گوهر یکدانه کجایی آخر....
کز غمت دیده ی مردم همه دریا باشد...
از بن هر مژه ام آب ، روانست بیا.....
وباز فردا جمعه است...
حق داری اگر نیایی آقا زیرا...
اینجا همه هفته جمعه ها تعطیل است...
تو سکوت میکنی و
فریاد زمانم را نمی شنوی
یک روز
من سکوت خواهم کرد و
تو آن روز
برای اولین بار...
مفهوم "دیر شدن " را خواهی فهمید...
بی ربط و با ربط :
1. چه شباهت متفــاوتی بین ماست ...
تـــو دل شکستــه ای ؛
من دلشکستـــه ام !
2. کاش آنقدر که حالا هستـی ؛ دیروز بودی ...امروز بی فایده ست ...من از دیروز
شکسته ام ؛مرهم ِ امروزت نوشداروی پس از مرگست و من همـان سهراب ِ دیروزم