دوست عزیزم
الی جونم
هرتولد بهانه ای است تا فراموش نکنی آمدنت را...
تولدت مبارک
"من کان فینا باذلا مهجته...فلیرحل معنا...."
حسین ع فریاد برآورد:
هرکس در راه ما از آخرین قطره ی خونش میگذرد؛پس همراه ما راهی شود...
وامروز روز حرکت است....
خداجون....
دارم میام...
حرکت...
اشک نوشت1:
دارم میرم دعاعرفه...
اشک نوشت2:
شاید بشناسم خودم رو...
اشک نوشت 3:
فردا باید نفسمو قربانی کنم...
اشک نوشت 4:
فردا بایدخیلی چیزها رو فراموش کنم...
اشک نوشت آخر:
دعایت میکنم...
بخاطر خدا...
بخاطر حسین ع...
بخاطر عشق تو به امام حسین ع...
بخاطر تو...
نه بخاطر خودم...
کاش میفهمیدی...
کاش...............................
سلام...
خداجون...
امشب
شب بزرگیه...
شب عرفه...
خدایا هرچی تو این شب قشنگ به بنده های خوبت
عطا میکنی به ماهم عطا کن...
خداجون...
تو این نیمه شب دستای زیادی به سوی تو بلنده...
بی جوابشون نذار...
خداجونم...
دارم میام پیشت...
نمیدونم سرمو پایین بگیرم یابالا...
کمکم کن...
دستمو بگیر...
میام هم نوا بشم...
با بنده های خوبت...
با امام حسین ع
خداجون...
به ناله های پرحسرت منم گوش کن...
خداجون منو هم نگاه کن...
خداجونم...
اشکهام سرازیرن...
خداجونم مراقب عزیزترینم باش...
خدایا نذار غمی به دلش راه پیداکنه...
خداهواشو داشته باش...
نذار گنا ه کنه
خداجون میدونی که اون برام خیلی عزیزه...
پس همه چیزای خوب و قشنگ و عرفانی رو...
تو این نیمه شب عارفانه برااون میخوام...
خداجون میسپارمش به تو...
خدا.............................................................................
قلم که اشک سیاه میریزد روی کاغذ، خوب می فهمم که اگر تمام نسل های آدم از لبخند تو بنویسند شوق آن لحظه را نمی توانند گفت مثل من ...
هنوز بال های من زخمی "نرفتن"هاست....
اشک نوشت1:
خدایا سپاس تو را که جهان بینی ام از آدم ها خالی شد و فقط تو ماندی....
اشک نوشت2:
خدایا کارد به مغز استخوانم رسیده بود دیشب...دیشب که فهمیدم برای خیلی ها بدجور"غریب"شدی اما خدا....ببخش و "غریبه"نباش.....جایت خالی نباشد نزدیک تر از رگ گردنم......
اشک نوشت3:
چشم هایم در اشک های نیامدنت غسل کرده اند.....
اشک نوشت4:
خدایا...داری مرا امتحان می کنی؟من غرق شده ام...اگر دست های تو نباشد که چیزی نمی ماند از من....
اشک نوشت5:
واژه ها که ردیف می شوند تازه یادشان می آید چقدر بدهکار چشم های تو هستند....
اشک نوشت6:
نقاش نیستم...اما...در تمام لحظه های نبودنت"درد" می کشم
اشک نوشت7:
از خظاهایی که دیده ها آن را کوچک می بینند می ترسم......
اشک نوشت8:
در تاریکی ،چشمانت را جستم و در تاریکی چشمانت را یافتم و شبم پر ستاره شد
اشک نوشت9:
آشنا هستی به چشمم صبر کن ..قدری بخند
یادم آمد من تو را روز نخستین دیده ام.....
اشک نوشت10:
نمی بخشمت پدر ...سیبی که سهم تو شد هنوز در گلویمان گیر کرده است..ببین بغض که می کنم متورم می شود....
تا گلویم سر جایش باشد انگار این سیب هم سرجایش است....خدایا..."تا ما بر آن سریم به این سر چه حاجت است؟؟؟"...
_احساس می کنم یک نفر برایم دعا کرده است....
دوستای خوبم پیشاپیش شهادت حضرت مسلم بن عقیل علیه السلام رو به همتون تسلیت
عرض میکنم...
تو مراسم مسلمیه مارو هم دعا کنید...
بیـا ای یـوسف زهـرا تـو مسلم را تماشا کن